شعری جدید از اعظم داوریان

اعظم داوریان – ایران

دعا کن نبندم عزیز دلم

به این جاده‌های غریبانه دل

 

نبُرّم دل از رخوتِ زندگی

در آهنگِ خمیازه‌های کسل

 

به دریای طـــوفان‌زده نسپرم

دلم را به شوق سفر، بعد از این

 

دعـــا کن بمانم همین کشتیِ

شکسته که این‌جا نشستم به گِل

 

پیِ ماجراجوییِ سرنوشت

نگردم تهِ هیچ فنجانِ فال

 

که راضی بمانم به یک حبّه قند

و نوشیدنِ چــای با عطر هل

 

دعا کن وفــادار باشد دلم

به نوروز با سفرهٔ‌ هفت‌سین

 

مبادا که تقویم من نو شود

زمستان به تدبیرِ بابانوئل

 

اگرچه دودل می‌شوم بر سرِ

دوراهیِ ماندن و رفتن هنوز

 

دلم رفته اما خودم با تواَم

دعا کن نبازیم در این دوئل

 

ارسال دیدگاه